سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زنبورعسل
نوشته شده در تاریخ 89/9/14 ساعت 3:40 ع توسط malake


 

تازه به کندو وارد کردن ملکه

این عمل به منظور تعویض ملکه صورت می‌گیرد. در این روش ، مربیان ملکه لازم را از موسسات تربیت ملکه خریداری و از آن استفاده می‌کنند. می‌توان تعویض ملکه را در هر موقع سال عملی نمود ولی اغلب آن را در اواخر دوره عسل کلی و یا در اوایل بهار انجام می‌دهند و معمولا در بهار ، هنگام جلوگیری از بچه دادن، به این کار اقدام می‌کنند. در هر صورت ، برای شروع به این کار ، باید نصف روز یا چند ساعت قبل از آن که ملکه جدید وارد شود، ملکه سابق را بگیرند و بیرون کنند.

لوازم مورد نیاز برای زنبورداری

یک کندوی خوب باید از ورود زنبورهای مهاجم جلوگیری کند. مقاوم در برابر اثرات مخرب نور خورشید و باران باشد. مانع از نفوذ موریانه‌ها گردد. اغلب کندوها چوبی هستند. قسمتهای مختلف یک کندو از پایین به با لا تخته تحتانی ، طبقه ، پنجره ملکه ، قابها و زیرسازی آنها ، صفحه جدا کننده ، سرپوش ، ابزارآلات زنبورداری لباس کار زنبورداری ، یک جفت پوتین یا چکمه خوب ،‌ یک جفت دستکش ، توری جهت پوشاندن صورت ، دودی یا دودکن ، کاردک زنبورداری ، کلاه ، برسی یا شاه پر ، قفس ملکه ، بچه گیر ، یک قوطی کبریت.

دودی یا Smoker زنبوران عسل تندخو به سادگی به زنبوردار اجازه خارج کردن عسل از کندو را نخواهند داد. برای تخفیف دادن حملات آنها و یا اداره کردن زنبوران زمانی که کندو مورد بازدید قرار می‌گیرد از وسیله‌ای به نام دودی یا دود کن استفاده می‌شود. برخی از دودکنها از قلع و برخی از مس یا استیل ضد زنگ ساخته شده‌اند و یک دودکن باید دمنده قوی و مخزن آتش مناسب داشته باشد. بسته‌های مقوای نازک ، گونی کنف خشک و بخصوص پوسیده ، تکه‌های پارچه یا لباس پشمی کهنه ، چوب پوسیده و پهن گاو بهترین سوختها برای دودکن به حساب می‌آیند.







  پیام رسان 
+ امروز ، بیشتر از دیروز دوستت میدارم و فردا بیشتر از امروز. و این ضعف من نیست قدرت توست ... احمدشاملو

+ هر موقع که میبینمت دست رویه قلبم میذارم دست خودم نیست به خدا که اینجوری دوست دارم سر به سرم بذاری ام هر چی سرم بیاری ام بگی دوسم نداری ام دوست دارم پشت سرت هر چی بگند یه دنیا دشمنم بشند یکم دروغم بگی به من دوست دارم حتی اگه پیرم بشی دوست دارم

+ @};- شخصی از خدا دو چیز خواست...... یک گل و یک پروانه...... اما چیزی که به دست آورد یک کاکتوس و یک کرم بود...... غمگین شد.با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد...... چند روز گذشت...... از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شد و آن کرم تبدیل به پروانه ای شد...... اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید به او اعتماد کنید....... خارهای امروز گلهای فردایند......

+ جان ماکسول میگوید " به خاطر بسپار " ... زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است. تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است. زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود؛ با "تحول" آغاز میشود. لازم نیست "بزرگ " باشی تا "شروع کنی"، شروع کن تا بزرگ شوی ... باد با چراغ خاموش کاری ندارد اگر در سختی هستی بدان که روشنی...

+ اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می کنم که کمی پیرتر شدم احساس می کنم که شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می دهم دوباره به طعم صدای تو از قول من بگو به دلت نرم تر شود بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو! دریای من به ابر سپـردم بیـاورد: یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم رخصت بده نفس بکشم در هوای تو

+ از کوچه پرسیدم نشانت را نمی دانست آن کفشهای مهربانت را نمی دانست رنجیده ام از آسمان ، قطع امیدم کرد دنباله ی رنگین کمانت را نمی دانست اینگونه سیب سرخ هم از چشمم افتاده ست شیرینی اش ، طعم لبانت را نمی دانست قیچی شدم ، بال و پرم را یک به یک چیدم ســـَمت ِ وسیع ِ آسمانت را نمی دانست لای ورقها ، نامه ها ، دفترچه ها گشتم حتی کتابی داستانت را نمی دانست

+ من همان شبان ِ عاشقم سینه چاک و ساکت و غریب بی تکلّف و رها در خراب ِ دشتهای دور ساده و صبور یک سبد ستاره چیده ام برای تو یک سبد ستاره کوزه ای پُر آب دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب یک رَدا برای شانه های مهربان تو! در شبان ِ سرد چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تو در هجوم درد... من همان بلال ِ الکنم ، در تلفظ ِ تو ناتوان وای از این عتاب! آه....

+ وصیت نامه حسین پناهی روی تابوت و کفن من بنویسید:این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعدازمرگم،انگشت‌های مرا به رایگان در اختیاراداره انگشت‌نگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارندباطلبکاران من کتک ‌کاری کنند.

+ خورشید رو به روی من و دست های تو این شعر ناسروده عزیزم برای تو قلبی که عاشقانه تر از پیش می تپید بغضی که باز مانده میان صدای تو امشب دوباره حال و هوایم نگفتنی است خود را شروع می کنم از ابتدای تو دارد دلم برای شما تنگ می شود دلتنگ آسمانی حال و هوای تو در انتهای این غزل اقرار می کنم شاعر شدم که شعر بگویم برای تو

+ حضرت محمد ( ص ) فرموده است : عسل هزارو یک خاصیت دارد و هزار و یک درد را شفا می دهد .




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ